فاسد ترین حکومت آخوندهای هارند
بر گرده های مردم با نام دین سوارند
هر روز و شب به منبر با خشم و کین به عرعر
فتوای مرگ و تکفیر از نای خود بر آرند
ایرانیان که دشمن در دیده شان که هستند
فرهنگ تازیان را بی وقفه پاسدارند
خود را وصی الله روی زمین بدانند
شمشیر بر گلوی آزادگان گذارند
از رنگ و بوی ایران نام و نشان ندارند
دین را به تیغ و دشنه تنها که زنده دارند
چشم انتظار مهدی تا باز خون بریزند
آدمکشان و جانی یک مشت نابکارند
بر طبل های وحشت شب تا سحر بکوبند
رمز بقای آنها این چوبه های دارند
در پشت پای آنها نفرین مادران است
ننگ ابد به تاریخ هر روز و روزگارند
میراث شان که خون است افکارشان جنون است
ساطور زهر آگین بر فرق هر دیارند
چون گرگهای زخمی له له زنان به هرسو
با پوزه های خونین هر دم پی شکارند
چون مور و چون ملخ ها ، از راهها رسیدند
تابوت و مرگ و شیون کفتار مرده خوارند
لعنت که بر خداشان بر جور و بر جفاشان
در میهنم که آنان طاعون و شوره زارند
در حفظ خود که باید هر لحظه خون بریزند
تنها به کشت و کشتار آنان که ماندگارند
مهدی یعقوبی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر