۱۳۹۷ فروردین ۲۶, یکشنبه

کلید بهشت



در کودکی هایمان
 امام که از ماه بر گشته بود
 کلید بهشت به ما می داد
در میادین مین
و جنگ نعمت بود و راه قدس
از کربلا می گذشت

در کودکی ها
فائزه تنها 12 سالش بود که در اوین تجاوزش کردند
به فتوای امام
و آنگاه اعدام.
گفتند منافق بود.

صبحدم دو پاسدار آمدند
با پیراهنی سفید
و لبخندی بر لب
یک جعبه شیرینی به مادرم دادند
و آنگاه پول تیر را به ازای جسد خواستند.

پدر بر پلکان چوبی خانه قلبش گرفت
مادر هم همان دم به خدا پیوست .

در کودکی
بر دیوارها نوشته بودند:
خانه مجانی
گاز و نفت مجانی

و هتلهای مشهد پر شد از شیعیان عراقی
که برای زیارت آمده بودند
زیارت دختران این آب و خاک
با 5 دلار

و امام
از فساد و بی بند و باری در غرب می گفت
و شیطان بزرگ
در تحریر الوسیله اش اما  

از لمس کودکان شیرخوار
سخن گفت


و خانه مجانی به آدمکشان در سوریه دادند
و دو داعش به جنگ هم رفتند
و میلیارد ها دلار نفتی
به جیب حزب الله
و قصاب اسد ...
و مزدوران شیعه عراقی

و امارات پر شد از دختران ایرانی
و هتلهای ترکیه
و کردستان عراق

و جیب های اختلاس ائمه جمعه پر شد
و سفره های یشان رنگین
و قبر فرعونی امام
 گران ترین و مجلل ترین قبر جهان لقب گرفت
و ما در سرزمین نفت
با پاهای برهنه
و شکم های گرسنه
بی سرپناه از سرما لرزیدیم
و یخ زدیم

و ما حکومت عدل علی را 40 سال تجربه کردیم
چنانچون ایرانیان 1400 سال پیش
در زنجیرهای اسارت
و حمام های خون
و شلاق و فقر و بردگی

و کودکی هایمان رویا شد
و بادها بی آنکه خود بدانیم
بسان تابوتی بر شانه های خویش بردند
در معابر خاکستر

مهدی یعقوبی
 

۱۳۹۷ فروردین ۲۳, پنجشنبه

دشتهایی پر شقایق آسمانی مهربان


دشتهایی پر شقایق آسمانی مهربان
یاد تو پاشیده ایوان آشیانی مهربان
در پس از باران که در قاب افقهای بلور
رویت جادویی رنگین کمانی مهربان
چون قناری های عاشق در سکوت برکه ها
در ترنم زیر چتر سایبانی مهربان
با طلوع ماه در آفاق راز آلود شب
چشمهای تابناک دلستانی مهربان
در عبور چشمه ساران از میان دره ها
در شکوه موجها در بی کرانی مهربان
بیشه زار نور و جنگلهای سحرآمیز  و سبز
عطر و بوی یاسمن ها کهکشانی مهربان
در نت موسیقی باران که بر خاک کویر
نغمه خوانان همسفر با کاروانی مهربان
قل قل آب سماور چایی و قلیان و دود
میخک سرخی به گلدان همزبانی مهربان
آفتابی در دل و آیینه ای در روبرو
کوچه هایی از صنوبر مرغکانی مهربان
پر زدن در آبی بی مرز رویاهای دور
ذره ذره محو گشتن در جهانی مهربان
عشق ورزیدن تپیدن مستی بی انتها
جاودانی بی نشانی روح و جانی مهربان


مهدی یعقوبی