۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه


مثل یک دلتنگی است

مثل افتادن دربرکه ی یک خاطره رنگینی

درشب تنهایی



من بخواب علف صحرایی

باد را هی کردم

وسر شاخه ابر

سبدم را لبریز از رویا



کوچه های خنک بابلسر میدانند

چند فرسخ رامن

با بهار نارنج

عطر باران کردم

وسکوت سحر ساحل را

از پرچلچله های باران


آ...ی من میخواهم

اتفاقی شده هم

گیسوی خواب ترا شانه کنم

مثل نیلوفر ابر

جلوه ای از پر ِ خورشید سحرگاهان را

بر سرت سایه کنم

نم نم بارانی

پای گلدانهای خاطره ات افشانم

وبگویم دیدی

که چه آسان آسان

میشود فاصله هارابرچید

از پس ِاینهمه تاریکی ومه

در هماغوشی یک عشق بزرگ

به در ِخانه رسید
***
عشق را درعالم
واژه فاصله نیست
دوستت دارم دوست
با همه دره وکوه
قلب پاک من وتوهردویکیست


تابستان64




۱۳۸۷ شهریور ۳, یکشنبه


من به این عشق که برمیگردم
باز هم از پس این فاصله ها
دردل کوچه وپسکوچه خویش
شعله ور میگردم
***
من به این عشق که برمیگردم
از پس اینهمه شبهای سیاه
باکبوترهای خورشیدی
روبه البرز بلند
همسفرمیگردم
***
من به این عشق که برمیگردم
باز هم پاکوبان
دور میدانچه شهر
دست برگردن یاران قدیم
نغمه خوان میگردم
***
به امیدی که به یک روز بزرگ
دست من خواهد خورد
برتن حلقه در
کسی از پنجره ها خواهدگفت:
ای پرستوی مهاجر قدمت باد به چشم
زنده ام ای یاران
زنده ام ای ایران
هلند 1995

۱۳۸۷ مرداد ۲۷, یکشنبه


گلخوشه ای از رنگین کمان یادتو
به زیر آسمان صبحگاهی
درمن جوانه میزند
***
وقتی بتو می اندیشم
برج وباروی حدو حدودفرومی پاشد
وبیکرانی ازنور دربرم میگیرد
***
من تن اثیری سیاره های دوررا
به جادوی عشق
لمس میکنم
چنانچون سیبی سرخ بردرخت
***
درحنجره های سهره ها سنتورمیزنم
وزمین ماننده گلی در دستانم
برقص برمی خیزد
وخورشید را در زمستانی ترین فصول
باخواهشی تبدار درآغوش میکشم
***
درپرنیانی ازشفقهای پربهار
وکهکشانی از انگور
به گهواره ماه تاب میخورم
***
درمن ریشه های سرو وصنوبر وسپیدار
بدل به رز میشود
تاجهان را درمستی به رقص آورد
واندوهان سهره کوچکی دورمانده از همگنان درکوچ
به بیشه زاران زرد رنگ کوهستان
***
من کاوشکر خستگی ناپذیر اعماق خویشم
سیاره های نامکشوف را بنام میشناسم
ودر آسمان هفتگانه عشق
زیباترین حنجره ها به جانم درآوازند
***

آدمی بیش از صدواندی سال عمرنمیکند
من اما
هرلحظه ام هزارسال است
وعمرم از تاریخ آب وخاک وبادو آتش درمیگذرد
بازادگاهی نامعلوم
وچشم اندازی ازعشق

***

درمن خط هرافق

آتش گرفته است

بی انتها درانتهای خویش میوزم

ونفسهایم آسمان صبحگاهی کوه ودره هارا

از عطر یاس آکنده میکند

13-1-2004 هلند