۱۳۹۸ بهمن ۲۶, شنبه

شعر گل - مهدی یعقوبی



ای که عطر و بوی تو، لبخند جادوی تو گل
خال زیبای لبت حالات ابروی تو گل
در عبور از کوچه باغ خاطرات سبزمن
زیر چتر باد و باران تاب گیسوی تو گل
در تپش های دلم موسیقی آرام بخش
پرتو مهتاب در شبها که بر روی تو گل
نغمه و رقصیدنت در سایه سار بیدها
در مچ دستان گلگونت  النگوی تو گل
ای طلوع چشمه ساران در رگان تشنه ام
مثل خورشید بهاران هر کران خوی تو گل
کوچه مبهوت و درختان مات و من ماندم شگفت
هر قدم در هر قدم اینسو و آنسوی تو گل
در مسیرت نسترنها دسته دسته بشکفند
لهجه شیرین و آهنگین و نیکوی تو گل
خواب و بیداری جهانم عطر و بوی مست توست
پنجره ، ایوان ، حیاط خانه و کوی تو گل

تا می اندیشم به تو در آسمان پر می زنم
ای خیال روشن و رنگین و خوشبوی تو گل
مهدی یعقوبی

 

۱۳۹۸ بهمن ۱۶, چهارشنبه

هر رای تو که یعنی تیری به قلب ایران



هر رای تو که یعنی، تیری به قلب ایران
سروی به خون فتاده  در سینه خیابان
هر رای تو که یعنی  شرکت که در جنایت
از اینهمه خیانت  با دست خود حمایت
هر رای تو که یعنی  اشرار ملت هستند
لایق به رنج و محنت  تحقیر و ذلت هستند
هر رای تو که یعنی  بر ننگ سر سپردن
بر پای شیخ و ملا  تعظیم و سجده بردن
هر رای تو که یعنی  بازهم  دوباره اعدام
پاسخ که با گلوله  از حاکمان بدنام
هر رای تو که یعنی  پا بر سر شرافت
بر سفره ها نشستن  با این همه کثافت
رای تو یعنی آری  بر رهبران قاتل
آدمکشان و جانی  یک مشت از اراذل
رای تو یعنی آری  بر اینهمه تباهی
از فقر و تن فروشی  تا ظلمت و سیاهی
یعنی بدل که گشتی  تبدیل تو به گوسفند
راضی به استخوانی  مانند سگ که خرسند
آلوده شد که نانت  از خون بیگناهان
یعنی سقوط کردی  از جایگاه انسان
هر رای تو که یعنی  زانو زدن به ذلت
بیشرمی و وقاحت  خائن به چشم ملت
بشکن سکوت خود را  از جای خود بپاخیز
در کوچه و خیابان با  موج ها در آمیز
تا کی فریب ملا تا  کی که بند و زنجیر
در مشت ماست تغییر  ای شیرها که شمشیر
با رودها به دریا  باید دوباره  پیوست
تا صبح تا سپیده  جز یک قدم نماندست
مهدی یعقوبی