۱۳۹۹ مرداد ۳, جمعه

انسانیت است جهان که دینم



انسانیت است جهان که دینم
معیار و ملاک برترینم
هر قوم و نژاد و رنگ و بویم
من مذهب عشق می گزینم
انسانیت است که روح هستی
تصویر بهشت در نگینم
در پرتو نور مهربانش
از مهر، جهان بیافرینم
باید که گرسنه ای نماند
آیین برابری طنینم
از کنج قفس پرنده آزاد:
اینست سرود دلنشینم
گرمای حقیقتی ست سوزان
در ظلمت خفته در کمینم
با عطر و نسیم رازناکش
آرامش جاودان قرینم
بی حد و حدود و بیکرانست
معبود و خدای عالمینم
هرگز که جهنمی ندارد
در پهنه باور و یقینم
از روزنه اش که زندگی را
خورشید همیشگی ببینم
مقیاس درست و نادرستی ست
در قلب تپنده زمینم
مهدی یعقوبی

۱۳۹۹ تیر ۳۱, سه‌شنبه

از هر چه بی شرف که شما بی شرف ترید




از هر چه بی شرف که شما  بی شرف ترید
 از پشت سر  به سینه ایران که خنجرید
با دست و پا بریدن و اعدام و سنگسار
هر گوشه و  کنار که وحشت بگسترید
چون گرگهای هار که با زوزه های شوم
هر کس که عاشق است به چنگال می درید
در دشت و کوه و جنگل و صحرا به روز و شب
تیغ و تبر به گرده هر سرو و صنوبرید
با رقص و پایکوبی و شادی مخالفید
نکبت به هر دیار که سوقات آورید
در پشت میله های قفس ژرفنای شب
ساطور بر گلوی هزاران کبوترید
دین شد دکانتان و خدا پوش اختلاس
از خدعه و دروغ و بلاهت سراسرید
حوری که در بهشت پس از مرگ میدهید
در این جهان ولی به جهنم که می برید
یک ذره هم نشان که از ایران نبرده اید
دشمن خود شما که شریران به کشورید

مهدی یعقوبی