از مذهب و دین مردم ایران که بریدند
از شیخک مکار بجز حیله ندیدند
دیگر که کسی پای به مسجد نگذارد
در میکده ها پیر و جوان خانه گزیدند
از عرعرشان بر سر منبر که بخندند
بر مفتخورانی که به هر گوشه لمیدند
گویند همه مهدی موعود خرافست
هر چند به این جرم گلوها ببریدند
عاصی که جوانان شده از مذهب زوری
از هر چه خدا ملت دربند رمیدند
زن های دلاور لچک از سر بگرفتند
چسناله آخوند پشیزی نخریدند
با نیزه و شمشیر به کوهان شترها
با عربده و هلهله از راه رسیدند
چون لشکری از مور و ملخ در وطن ما
بر دانش و فرهنگ گرانمایه جهیدند
هر کس سخن سرخ حقیقت به لبش راند
چون گله ای از گرگ تنش را بدریدند
با وعده حوری زن ما را که ربودند
چرکین و بداندیش وتبهکار و پلیدند
در دیده شان مردم ایران که موالی
چون برده به زنجیر اسارت که کشیدند
از ناخن پا تا که به سر حقه و نیرنگ
جز وعده تو خالی از ایشان نشنیدند
بر هر چه که علم و هنر و ساز و سرودست
عمامه سران بر سر و رویش که بریدند
در پشت و پس خدعه و تزویر و خرافات
خون تن ما را به شب و روز مکیدند
*****
در مقدم آزادیت ایران که چه شیران
توفنده و غرنده دل خون که تپیدند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر