از مذهب تان میهنم ایران شده بیزار
از اینهمه آخوند به هر گوشه تلنبار
از ناله و شیون به شب و روز به میهن
از روضه ی یک عده قرمساق و دغلکار
مویند و بگویند مساجد شده خالی
گویی که نماندست یک ایرانی که دیندار
در روز عزا مردم همه رو به شمالند
در دست همه خنده کنان تنبک و گیتار
هر خانه و کاشانه پر از جام شراب است
موسیقی و رقص و غزل و جامه گلدار
بستند و به زنجیر و سر دار کشیدند
دیگر که ندارد اثری کشتن و کشتار
بر گفته ملا سر منبر که بخندند
از پیر و جوان در دل هر کوچه و بازار
عمامه شده مظهر تزویر و رذالت
دکان تجارت به سر حاکم خونخوار
هر روز که با پوزه کف کرده بخوانند :
ایرانی که یعنی همگی یکسره کفار
از موی زنان خشتک خود را بدرانند
از نغمه و موسیقی و از خنده به رخسار
چل سال که خوردند و چریدند و دریدند
از خون تن رنجبران همچو سگ هار
وقتش شده ای شیردلان تا بگریزند
از میهن ماتمزده این دسته کفتار
مهدی یعقوبی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر