گلدانهای ترک خورده
و گلهای زرد و پژمرده
بر ایوان قدیمی خانه ای که عطر تو می وزد
و رعد و برقها
و بارش تگرگها
بر جاده های متروک خاطرات نمناکم
و بارانهایی که نمی دانم از آسمان می چکد آیا
یا از گسترای ابری چشمانم
و انتظار بی پایان
در معابری تاریک و بی انتها
تو بر نخواهی گشت هرگز
و من اما همچنان انتظار می کشم
بر آتشها
بر نرده های زنگ خورده در کنار راه
در سوت قطارها
تو بر نخواهی گشت هرگز
من اما چنانچون موجی کف آلود و عاصی
سر بر صخره ها می کوبم
با مشتی پرپر از زمانهای فراموش
و خاطراتی نامیرا در آغوش
با مشتی پرپر از زمانهای فراموش
و خاطراتی نامیرا در آغوش
و انتظار می کشم
انتظار
مهدی یعقوبی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر