تا عطر یادت میوزد جانم پر از گل میشود
دیوار و در تا سقف ایوانم پر از گل میشود
تا خاطراتت میچکد نم نم به پشت پنجره
از شوق و شادی باغ چشمانم پر از گل میشود
میگیرد هر سو پهنه های کوه و صحرا بوی عشق
آفاق سبز خاک رویانم پر از گل میشود
رنگین کمان آسمان تا رودهای نغمه خوان
در هرم رویاهای سوزانم پر از گل میشود
زیر حریر نرم چتر عشق بی پایان تو
سر تا سر فصل زمستانم پر از گل میشود
بوی پرستوها بپیچد از افقهای سحر
آغوش جنگلهای رقصانم پر از گل میشود
وزن و ردیف و قافیه زنجیرهایش بگسلد
روح سراسر غرق عصیانم پر از گل میشود
ذرات جانم پر عطش ، « تو » میشود در هر تپش
بر آسمان مهتاب تابانم پر از گل میشود
دشتی پر از یاس سفید احساس نورافشان من
در خواب و بیداری گریبانم پر از گل میشود
دیدم به چشمت ماه را در قعر شبهای سیاه
با تو سحرگاه درخشانم پر از گل شود
عطر دلاویز تو دارد من جهانم هر کران
با تو فصول برگریزانم پر از گل میشود
بود و نبود من تویی در تار و پود من تویی
با تو دل در رقص توفانم پر از گل میشود .
« مهدی یعقوبی »