در زیر چتر خاطرات تو
در سکوت معطر دره های سبز
و نم نم بارانی که بوسه میزند بر خاک
من کاوشگر زیبایی ام
و در مکاشفات توفانی خویش
در انتهای راه
در واپسین دم حیات به تو رسیدم
و دوباره آغاز شدم
بی پایان
چشمهای آفتابی ات
از پس آنهمه سال
در انجماد این فصول تیره و تاریک
بیرحمانه گرمم میکند
و من حس میکنم که چه وحشتناک و دیوانه وار دوستت دارم
دستهای مهربانت
در شب ترین شبها
آشیانه پروانه هایست که بی تاب در اشتیاق پرواز میسوزند
و سرپناه من
که هرگز خانه ای نداشتم نه در خاک و نه آسمان
من عطشی بی پایانم
و تو زلال تر از دریاها
در دشتهای داغ و تفتیده
نام تو را که بردم
چشمه هایی از شراب در جانم سر زدند
و از رد پایم گل و گیاه روییدند
و آیینه و شبنم
من کاوشگر زیبایی ام
و تو زیبایی ناتمام
من عطشی بی پایانم
و تو زلال تر از دریاها
در دشتهای داغ و تفتیده
نام تو را که بردم
چشمه هایی از شراب در جانم سر زدند
و از رد پایم گل و گیاه روییدند
و آیینه و شبنم
من کاوشگر زیبایی ام
و تو زیبایی ناتمام
که بر ستیغ قله رویاهایم وزیده ای
بی مرز و بیکران
« مهدی یعقوبی »
« مهدی یعقوبی »