من مُردم اگر هلهله از سینه بر آرید
بر گونه هم نغمه زنان بوسه بکارید
با ساز و دهل رقص کنان از دم مسجد
تابوت مرا بر در میخانه گذارید
از دشت و دمن با گل سرخ عاشق و معشوق
لب بر لب هم پشت سرم ره بسپارید
در حوض شرابم بدهیدعاقبتم غسل
در دور و برم شیخ فرومایه میارید
زیبایی عالم همه در واژه « عشق » است
بر خاک من آلاله و پروانه ببارید
دستان مرا در تن هر خوشه انگور
با شعله خورشید غزلخوان بفشارید
دستان مرا در تن هر خوشه انگور
با شعله خورشید غزلخوان بفشارید
از سلسله تاکم و اصل و نسبم عشق