۱۳۸۸ فروردین ۵, چهارشنبه


من درحیاط خانه ام آ و ا ز با ران آمده
نان ِ تنور خا نگی با بوی ریحان آمده


پرمیزنداحساس من با غنچه ها درگل شدن
در وسعت پا ییزی ام با نگ بها ران آ مد ه


بر شاخه تنها یی ام گنجشکها بازآمدند
بر پلکا ن چو بی ام گل توی گلدان آمد ه


زیبایی رنگین کمان د رخاطرم پل بسته است
بر ساحل سبزم خزر عما ن به مهمان آمده


ما در بزرگ خوب من اشعارحافظ برلبش
ا ز کو چه های کودکی با چا ی گیلان آمده


انگورها ی مشهدی در سینه ام گشته شراب
حالی چه حالی ای خدا در من به طغیان آمده


ایوان به ایوان یاسمن جوشیده از آغوش من
انگار عطر یاسها ا زباغ در جان آمده


چون رقص گندمها رها بر آسمان پر میزنم
در حنجره ی خاموش من آواز مرغان آمده


زنبیل زنبیل عطرگل می چینم از روی هوا
خورشید بر رویای من آیینه گردان آ مد ه


من با شقایق درصفا بر روی کوه و د ره ها
دریا د رون سینه ام د رموج وتوفان آمده


با رقص کردی میروم درکوچه ها ی میهنم
مریم بدون روسری با من خیابان آ مده


لبهای ا و ر و ی لبم مثل قنا ری در تبم
ها ن ای مسلمانان نگا یک نا مسلمان آمده



هیچ نظری موجود نیست: