۱۳۸۷ مهر ۲۹, دوشنبه

من سینه ام انبار باروت است





امشب شب مستی است
ساقی بیا پر کن
این جام زرین را
میخواهم امشب آسمانها را برقصانم
در زیر چتر ماه


امشب شب مستی است
ساقی بیا پرکن
این جام زرین را
میخواهم امشب من
با یا د تابستان شصت وهفت
آتش بپا سازم
ساغر شکن هارا
با میگساران نیمه های شب
از بن براندازم


بنگر چه معصومانه میسوزند
بر تاکزاران خوشه های نورس انگور
یا از مغاک تیره گی از گور
خون میخورد شبکور
از پیکر گلشاخه های نور


امشب شب مستی است
پرکن توساغر را
شهر از گناه آلوده شد دیگر
از مسجد ومنبر
از جنده های مقنعه بر سر
از سایه های وحشت و آیات خاکستر


مستم بکن ساقی
میخواهم امشب من
در موجهای آسمانکوب شرابی سرخ
قبر خمینی را بلرزانم
از کوچه وپسکوچه های شهر
خیل خدایان را بتارانم


ساقی بنام عشق
ساقی بنام زن
پرکن توساغررا
این آسمان پوشیده از خاکستر و دود است
کبریت روشن کن
من سینه ام انبار باروت است

این شعر در سال 1370 سروده شده است






هیچ نظری موجود نیست: