میعاد تو
آغاز فروپاشی فصلها ست
زیستنی
که آفاق را بی حدود میکند
در حدود
چنان با تو درآمیخته ام زلال
که دریا درحسرتی دیرپا
به خاکستری از عطش در نشسته است
فاصله
زبان ِمکان وزمان است
مارا زمانمکانی نیست
آسمان را پلکی بهم میزنیم
آنسان که ازل را تاابد
میعاد تو
کرانی بیکرانه است
رویایی که چشمه ها رابال افشان
به رقص می آورد
وزلالمان میکند
میعادتو
2-2-1996
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر