زمین را از آسمانهایتان فراتریافتم
واز بهشتی که وعده داده اید
جهنم را برگزیدم
ورستگاری من در گناه منست
مرا یک جرعه رنج
از تمامی شادی هایتان خوشتر است
واین آتش که بر آن میسوزم
سیراب از تشنگی
در کوچه های شب زده
سپیده را آواز میخوانم
خورشید هرگز در آسمانم نبوده است
که دردلم
1370این شعر درسال
سروده شده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر