۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

سیراب از تشنگی


زمین را از آسمانهایتان فراتریافتم

واز بهشتی که وعده داده اید

جهنم را برگزیدم

ورستگاری من در گناه منست


مرا یک جرعه رنج

از تمامی شادی هایتان خوشتر است

واین آتش که بر آن میسوزم


سیراب از تشنگی

در کوچه های شب زده

سپیده را آواز میخوانم




خورشید هرگز در آسمانم نبوده است

که دردلم


1370این شعر درسال

سروده شده است

هیچ نظری موجود نیست: