۱۳۹۷ اردیبهشت ۳۱, دوشنبه

منظومه بابک خرمدین - مهدی یعقوبی





در سکوت سرد شبگیران
در پس از باران
باد برگان کتابم را  ورق می زد
بر سر ایوان

در فراسو گله های ابر سرگردان
نرم نرمک در گذر بودند
در ستیغ قله کوهها
اوج آبی ها کبوترها
آسمان را زیر پر بودند

در حیاط خانه می پیچید
عطر گیج و مست شب بوها
در میان جنگل سرسبز
در تکاپو بچه آهوها

میهن من بیشه زار نور
مهد گلها بود
چشمه ساران زلال مهربانی قعر دلها بود
چشم انداز شگرف آرزوها سبز

دامن کوهها پر از آلاله های سرخ
دشت و صحراها که لبریز شقایق بود
شبنم و آیینه و رنگین کمان عشق و زیبایی
در گذرگاه دقایق بود

تا بهاران می رسید از راه
دختران گیسو رها در شهرها در رقص

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۵, شنبه

چرا انگور زهرآلوده را خورد



شد آیا یک دمی از خود بپرسی
امامی را که درمان می کند هر بینوا را
و یا بعد از هزار و چهارصد سال
به دستانش شفا می بخشد حتی در ته گور
مسلمانان شما را

چرا انگور زهرآلوده را خورد
پس از آن بر زمین افتاد و با درد جگر سوز
به آه و ناله ها مرد

خودش را هم که او قادر نبوده است
رها بخشد که از مرگ
چطور اما شما را

چرا از خویش میترسی بپرسی
گریزانی که از نور حقیقت
چرا آیا رضا مرد؟
چرا انگور زهرآلوده را خورد
شهامت کن شهامت

۱۳۹۷ فروردین ۲۶, یکشنبه

کلید بهشت



در کودکی هایمان
 امام که از ماه بر گشته بود
 کلید بهشت به ما می داد
در میادین مین
و جنگ نعمت بود و راه قدس
از کربلا می گذشت

در کودکی ها
فائزه تنها 12 سالش بود که در اوین تجاوزش کردند
به فتوای امام
و آنگاه اعدام.
گفتند منافق بود.

صبحدم دو پاسدار آمدند
با پیراهنی سفید
و لبخندی بر لب
یک جعبه شیرینی به مادرم دادند
و آنگاه پول تیر را به ازای جسد خواستند.

پدر بر پلکان چوبی خانه قلبش گرفت
مادر هم همان دم به خدا پیوست .

در کودکی
بر دیوارها نوشته بودند:
خانه مجانی
گاز و نفت مجانی

و هتلهای مشهد پر شد از شیعیان عراقی
که برای زیارت آمده بودند
زیارت دختران این آب و خاک
با 5 دلار

و امام
از فساد و بی بند و باری در غرب می گفت
و شیطان بزرگ
در تحریر الوسیله اش اما  

از لمس کودکان شیرخوار
سخن گفت


و خانه مجانی به آدمکشان در سوریه دادند
و دو داعش به جنگ هم رفتند
و میلیارد ها دلار نفتی
به جیب حزب الله
و قصاب اسد ...
و مزدوران شیعه عراقی

و امارات پر شد از دختران ایرانی
و هتلهای ترکیه
و کردستان عراق

و جیب های اختلاس ائمه جمعه پر شد
و سفره های یشان رنگین
و قبر فرعونی امام
 گران ترین و مجلل ترین قبر جهان لقب گرفت
و ما در سرزمین نفت
با پاهای برهنه
و شکم های گرسنه
بی سرپناه از سرما لرزیدیم
و یخ زدیم

و ما حکومت عدل علی را 40 سال تجربه کردیم
چنانچون ایرانیان 1400 سال پیش
در زنجیرهای اسارت
و حمام های خون
و شلاق و فقر و بردگی

و کودکی هایمان رویا شد
و بادها بی آنکه خود بدانیم
بسان تابوتی بر شانه های خویش بردند
در معابر خاکستر

مهدی یعقوبی
 

۱۳۹۷ فروردین ۲۳, پنجشنبه

دشتهایی پر شقایق آسمانی مهربان


دشتهایی پر شقایق آسمانی مهربان
یاد تو پاشیده ایوان آشیانی مهربان
در پس از باران که در قاب افقهای بلور
رویت جادویی رنگین کمانی مهربان
چون قناری های عاشق در سکوت برکه ها
در ترنم زیر چتر سایبانی مهربان
با طلوع ماه در آفاق راز آلود شب
چشمهای تابناک دلستانی مهربان
در عبور چشمه ساران از میان دره ها
در شکوه موجها در بی کرانی مهربان
بیشه زار نور و جنگلهای سحرآمیز  و سبز
عطر و بوی یاسمن ها کهکشانی مهربان
در نت موسیقی باران که بر خاک کویر
نغمه خوانان همسفر با کاروانی مهربان
قل قل آب سماور چایی و قلیان و دود
میخک سرخی به گلدان همزبانی مهربان
آفتابی در دل و آیینه ای در روبرو
کوچه هایی از صنوبر مرغکانی مهربان
پر زدن در آبی بی مرز رویاهای دور
ذره ذره محو گشتن در جهانی مهربان
عشق ورزیدن تپیدن مستی بی انتها
جاودانی بی نشانی روح و جانی مهربان


مهدی یعقوبی
 

۱۳۹۷ فروردین ۳, جمعه

رقص رقص



می وزد باد بهاران زیر باران رقص رقص
نغمه خوانان پای کوبان دست افشان رقص رقص
بیشه زاران جویباران کوهساران غرق گل
پر کشید از کوه و صحراها زمستان رقص رقص
آسمان آبی درختان سبز افقها زرد و سرخ
با گلایولها و میخک ها به گلدان رقص رقص
در کنار قل قل آب سماور بر رواق
عطر چای و  دود تنباکو و قلیان رقص رقص
در کوبر تشنه باران نرم نرمک آمده است
باز هم پیچیده هر سو عطر ریحان رقص رقص
من چه وحشتناک عاشق می شوم دیوانه وار
ای که در اعماق قلبم موج و توفان رقص رقص
در حیاط خانه زیر سایه های سر و و بید
با شراب سرخ و آتشگین غزلخوان رقص رقص
بربط و تار و رباب و تنبک و سنتور و چنگ
در نوای نی لبک با مرد چوپان رقص رقص
دسته دسته چلچله ها از افقها در رهند
اشک می ریزم به شادی روی ایوان رقص رقص
باز شد میخانه ها مردم دوان از خانه ها
عاشق و معشوق خندان در خیابان رقص رقص
دستها در دست هم  موزون و آهنگین قدم
کوی و برزن دشت و گلشن  با دل و جان رقص رقص
دین شیخان مرگ و قبرستان و تابوت و کفن
دین ما لبخند و شادی های عریان رقص رقص 
روسری ها را در آتش با کمان و تیر آرش
مثل شیر شرزه ای غران به میدان رقص رقص
گرمی خورشید در رگهای توفانخیز ماست
با سرود عشق و آزادی در ایران رقص رقص

مهدی یعقوبی