۱۳۹۷ اردیبهشت ۳۱, دوشنبه

منظومه بابک خرمدین - مهدی یعقوبی





در سکوت سرد شبگیران
در پس از باران
باد برگان کتابم را  ورق می زد
بر سر ایوان

در فراسو گله های ابر سرگردان
نرم نرمک در گذر بودند
در ستیغ قله کوهها
اوج آبی ها کبوترها
آسمان را زیر پر بودند

در حیاط خانه می پیچید
عطر گیج و مست شب بوها
در میان جنگل سرسبز
در تکاپو بچه آهوها

میهن من بیشه زار نور
مهد گلها بود
چشمه ساران زلال مهربانی قعر دلها بود
چشم انداز شگرف آرزوها سبز

دامن کوهها پر از آلاله های سرخ
دشت و صحراها که لبریز شقایق بود
شبنم و آیینه و رنگین کمان عشق و زیبایی
در گذرگاه دقایق بود

تا بهاران می رسید از راه
دختران گیسو رها در شهرها در رقص

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۵, شنبه

چرا انگور زهرآلوده را خورد



شد آیا یک دمی از خود بپرسی
امامی را که درمان می کند هر بینوا را
و یا بعد از هزار و چهارصد سال
به دستانش شفا می بخشد حتی در ته گور
مسلمانان شما را

چرا انگور زهرآلوده را خورد
پس از آن بر زمین افتاد و با درد جگر سوز
به آه و ناله ها مرد

خودش را هم که او قادر نبوده است
رها بخشد که از مرگ
چطور اما شما را

چرا از خویش میترسی بپرسی
گریزانی که از نور حقیقت
چرا آیا رضا مرد؟
چرا انگور زهرآلوده را خورد
شهامت کن شهامت