۱۳۹۳ آذر ۲۱, جمعه

از نام شما شیخان جز ننگ نخواهد ماند - مهدی یعقوبی (هیچ)




از نام شما شیخان جز ننگ نخواهد ماند
جز لعنت بی پایان جز ننگ نخواهد ماند
مشتی همه بی وجدان از طایفه دزدان
از هستی تان شیخان  جز ننگ نخواهد ماند
ای دشمن هر شادی آزادی و آبادی
از  ارث شما ایران جز ننگ نخواهد ماند
از نام شما فردا  بعد از شب دهشتزا
در حافظه ها هر آن  جز ننگ نخواهد ماند
ای گند همه اعصار  اشرار جنایتکار
از یاد شما دیوان  جز ننگ نخواهد ماند
برخاسته از گورید آدمکش و منفورید
ازمذهبتان پستان جز ننگ نخواهد ماند
ای جانی و قاتلها  از نام شما دلها 
یا بر لب هر انسان جز ننگ نخواهد ماند
چون لکه ننگینی پیشانی تاریخید
از نکبت تان دوران جز ننگ نخواهد ماند
جز وحشت و جز زندان اعدام به هر میدان
ای پست تر از حیوان جز ننگ نخواهد ماند
از آنهمه کشتن ها وز قوم شما تنها  
در میهن پر توفان جز ننگ نخواهد ماند
لب نام خدا دارید اهریمن خونخوارید 
میراث شما خوکان جز ننگ نخواهد ماند
مهدی یعقوبی (هیچ)

مهدی یعقوبی




۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

الله و اکبر روی لب بر کف اسیدند



الله و اکبر روی لب بر کف اسیدند
قلب کبوترهای عاشق را دریدند
باور بکن حتی مغولها پیش اینها
با آنهمه ظلم و جنایت روسفیدند
بر تیغه شمشیرهاشان نام الله
پروانه ها را با شقاوت سر بریدند
فتوای قتل بی حجابان را گرفتند
از دست آنانی که در میهن پلیدند
با نام زهرا روی لب کنج قفسها
دامان پاک دخت ایران را دریدند
این گرگها از قعر دوران توحش
بر پشته هایی از جسد از ره رسیدند
نام خدا یعنی جنایت پیش اینها
مردم سراسر بندگان زرخریدند
من خوانده ام بیغوله های تار و تاریک
این دسته خفاشها خون می مکیدند
هر چه شقایق بود در دامان صحرا
با داس وحشت کف به لب بی وقفه چیدند
با چوبه های دار و با آیین کشتار
در بند و در زنجیر مردم را کشیدند
ایرانیان من شک ندارم طول تاریخ
خونخوارتر از شیخکان هرگز ندیدند 

مهدی یعقوبی

۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

زن جهان انسان و هرگز عورت و ناموس نیست




زن جهان انسان و هرگز عورت و ناموس نیست
مرد سالاری بجز اندیشه ای منحوس نیست
شاهکار خلقت و آیینه دار زندگیست
در حصار خانه ها چون برده ای محبوس نیست
ای خدا هستی اگر بشنو خروشم را به خشم !؟
زن بهشتت فاحشه یا حوری فردوس نیست
مظهر آزادی و زیبایی بی منتهاست
ناقص العقل  و ذلیل و بنده و پابوس نیست
ای عبا بردوش و ای عمامه دار و خرقه پوش
زن نماد شهوت و یا سمبل سالوس نیست
تا که زن در بند باشد هیچ مرد آزاد نیست
زندگی هر لحظه اش جز حسرت و افسوس نیست
گرمی خورشید در لبخند راز آلوده اش
عشق هرگز چون که در چشمان زن محسوس نیست
زن کتاب مهربانی برگهای عاطفه ست
این جهان بی عطر او جز وحشتی ملموس نیست

تف به روتان زن ستیزان ، پشم و ریشان ، شیخکان
هیچ ننگی چون شما هر گز به یک قاموس نیست
قرن ها زن را به دار و سنگسارش کرده اید
این حجاب لعنتی جز بر سرش کابوس نیست

مهدی یعقوبی






۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

عاشقانه های مهدی یعقوبی (هیچ)




ماه روی سر ما می رقصد

« 1 »

آنشب وحشتزا
از پس پنجره دیدم ناگاه
ماه افتاد دل برکه ای از آیینه
من سراسیمه دویدم در راه
نگران دلواپس
تا رسیدم آنجا
به تعجب دیدم
بر تن برکه آیینه تو را
من به جای رخ ماه
و به خود لرزیدم
خم شدم بهت انگیز
از دل آب زلال
تا بگیرم که تو را
و تو لبخند زدی مثل گلی
و چنان غرق تماشای دو چشمان سیاه تو شدم
که فراموشم شد
من دیوانه  بگیرم که تو را

۱۳۹۳ شهریور ۱۷, دوشنبه

من مسلمان نیستم ایرانیم - مهدی یعقوبی






در رگم می جوشد امواج شراب
من زلالم مثل آب
چترهای مهربانی بر سرم
در نگاهم می شکوفد آفتاب
 من مسلمان نیستم ایرانیم

می پرند از واژه های شعر من پروانه ها
خانه ام میخانه ها
در حریم سبز رویاهای ناپیدای من
نورها تابیده اند
در شبانگاهان برفی تا سحر
در دلم گنجشگها خوابیده اند
من مسلمان نیستم ایرانیم

ماه را شبها به پشت پنجره
میکشم با بوسه هایم در بغل
در سکوت زرد رنگ دره ها
میشود زیبایی گلهای سرخ
در دل و جانم غزل
من مسلمان نیستم ایرانی ام


از رگانم نور میتابد همه
در دل مهتابی ام ژرفای شب
مرغکان نغمه خوان در همهمه 
عطر عشق از آسمانم نرم نرمک میچکد 
جان من آئینه ای از روشنای چشمه هاست
من زلالم من زلال 
 در دلم گرمایی از خورشیدهایی بی زوال
 من مسلمان نیستم ایرانیم 


طبل شادی عاشقان بر بامهایم میزنند
میفروشان پشت درها با خم می روی دوش
کوچه هایم نغمه های نوش نوش
دوستت دارم تمام حرفهاست
مهربانی در نگاه مردمم بی انتهاست  
من مسلمان نیستم ایرانیم


دختران در میهنم گیسو رها بر شانه ها
پرتو گرم محبت روز و شبها در نگاه
آرزوهایم پُر از رنگین کمان
زندگی در خاک من گلواژه آزادی است
هر نفس در هر نفس
هرکجا باشم فراز آسمان یا خفته در کنج قفس
مذهبم عشق است و بس


مهدی یعقوبی

این شعر را سالها قبل سرودم و بر اساس آن شاعران شجاع دیگری با همین محتوا و فرم های دیگری اشعاری سروده اند