به شبانه دانه دانه
سر بام خانه خانه
گُلِ برف می نشیند
به ترنم عاشقانه
به کران و بیکران برف
به زمین و آسمان برف
همه جا سفید پوشند
به ستیغ کوهساران
همه چشمه ها بجوشند
به زمین و آسمان برف
همه جا سفید پوشند
به ستیغ کوهساران
همه چشمه ها بجوشند
سر شاخه ای تکیده
دو پرنده رو به خورشید
پس ابرها پریدند
دل کوچه کودکان شاد
به هوای برف بازی
لب نغمه خوان دویدند
دو پرنده رو به خورشید
پس ابرها پریدند
دل کوچه کودکان شاد
به هوای برف بازی
لب نغمه خوان دویدند
چه لطیف و نقره فامند
بنگر کبوتران را
که چگونه شادمانه
بنشسته روی بامند
منشین چنین تو خاموش
بشکن سکوت خود را
به نگر به ظلمت ژرف
زده سر به سوز و سرما
گل سرخ از دل برف
بشکن سکوت خود را
به نگر به ظلمت ژرف
زده سر به سوز و سرما
گل سرخ از دل برف
بشکف بزن جوانه
سخنی ، غزل ، سرودی
دل شب به هر بهانه
پس پنجره هیاهوست
در و دشتها تکاپوست
خبر از سپیده صبح
به نگاه هر پرستوست
چه زمان کجا به عالم
که همیشه مانده ظلمت
سحری همیشه رنگین
به میان شام تار است
دل دانه دانه ی برف
نفس تن بهارست
در و دشتی بیکرانه سخنی ، غزل ، سرودی
دل شب به هر بهانه
پس پنجره هیاهوست
در و دشتها تکاپوست
خبر از سپیده صبح
به نگاه هر پرستوست
چه زمان کجا به عالم
که همیشه مانده ظلمت
سحری همیشه رنگین
به میان شام تار است
دل دانه دانه ی برف
نفس تن بهارست
همه از شکوفه زار است
به زمین و آسمان برف
همه جا سفید پوشند
به رواق میکده می
به لب عاشقان بنوشند
« مهدی یعقوبی »