مانند شما منم زمانی
لبریز گل و ترانه بودم
در باغچه های زندگانی
در باغچه های زندگانی
سرسبزترین جوانه بودم
با خنده کنار کودکان شاد
با خنده کنار کودکان شاد
در کوچه به کوچه می دویدم
مانند پرنده های آزاد
مانند پرنده های آزاد
هر گوشه به گوشه می پریدم
موهای طلایی ام سحرگاه
موهای طلایی ام سحرگاه
هنگام سپیده می درخشید
ژرفای دلم به تابش ماه
ژرفای دلم به تابش ماه
سرشار شکوفه های امید
یک روز ولی به ناگهانی
یک روز ولی به ناگهانی
تاریک شد عالم خیالم
انگار به تیری آسمانی
انگار به تیری آسمانی
ناگاه شکسته شد که بالم
در خانه سبز و با صفایم
در خانه سبز و با صفایم
مادر که بهشت من جهان بود
رویای زلال خوابهایم
رویای زلال خوابهایم
خورشید همیشه جان من بود
در زوزه باد و سوز و سرما
در زوزه باد و سوز و سرما
یک دشنه گرفته در کف مشت
با پنجه به گونه ها خودش را
با پنجه به گونه ها خودش را
از رنج و بلا و غصه ها کشت
بابای مریض من پس از آن
بابای مریض من پس از آن
معتاد شد و به گوشه ای مرد
مداح محل مرا دعا خوان
مداح محل مرا دعا خوان
با حیله میان خانه اش برد