۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

عشق به آزادی زیباترین عشق است




من عشقها را یک به یک عالم
با ذره ذره گرمی جانم
بو کرده ام هر دم
عشق به آزادی
زیباترین عشق است
حتی که رویایش
جان و دلم را میکند سرمست

من عطر گلها را
امواج شور انگیز دریا را

نجوای برگ و باد و باران و سکوت سبز صحرا را

من روح سوزان تمام آرزوها را
چشمان تابان کبوترهای شیدا را
در ژرفنای سینه ی خونین و آتشگین
حس کرده ام رنگین
در هر چه که جاریست
در هر چه هست و نیست
زیباتر از این عشق
عشق به آزادی

عشقی به عالم نیست
 
کنج قفس ها با خیالی نرم
آنسوتر از بود و نبود خویش
من پر گشودم با پر و بالش
آرام و بی تشویش
تا دورهای دور
تا خطه های نور
در سرزمینهایی همه لبریز از انگور

آزادی آزادی
بی تو جهانم میشود کابوس بی پایان
یک زندگی در قبر
در قعر گورستان
نامت دل و جانم
صدها هزاران کهکشان تاک است
میخانه هایی از شراب ناب
بیداری و در خواب

در راههای تیره و تاریک و خنجرکوب
پیمان خون ، عهد شرف با تو
هر لحظه می بندم
چون شیر در زنجیر
با نام تو بر چوبه های دار میخندم
 

من عشقها را یک به یک نوشیده ام عالم
لبهای تب آلود دخترهای شیدا را
در زیر چتر ماه
بو کرده ام عطر همه گلهای دنیا را

عشق به آزادی 
زیباترین عشق است 
حتی که رویایش
جان و دلم را میکند تا جاودان سرمست

 
 « مهدی یعقوبی »