مثل یک دلتنگی است
مثل افتادن دربرکه ی یک خاطره رنگینی
درشب تنهایی
من بخواب علف صحرایی
باد را هی کردم
وسر شاخه ابر
سبدم را لبریز از رویا
کوچه های خنک بابلسر میدانند
چند فرسخ رامن
با بهار نارنج
عطر باران کردم
وسکوت سحر ساحل را
از پرچلچله های باران
آ...ی من میخواهم
اتفاقی شده هم
گیسوی خواب ترا شانه کنم
مثل نیلوفر ابر
جلوه ای از پر ِ خورشید سحرگاهان را
بر سرت سایه کنم
نم نم بارانی
پای گلدانهای خاطره ات افشانم
وبگویم دیدی
که چه آسان آسان
میشود فاصله هارابرچید
از پس ِاینهمه تاریکی ومه
در هماغوشی یک عشق بزرگ
به در ِخانه رسید
***
عشق را درعالم
واژه فاصله نیست
دوستت دارم دوست
با همه دره وکوه
قلب پاک من وتوهردویکیست
تابستان64