به عمامه های سیاه و سفید
دعاشان که در روز و شب ها دروغ
لب چشمه و حوری و جام می
خداشان که بر روی لب ها دروغ
تو را روی منبر که با وعده ها
به عمری که ملا فریبت دهد
فقط فقر و بدبختی و رنج و درد
نصیبت که آن نانجیبت دهد
دروغ و دروغ و دروغ و دروغ
که رسم و ره و دین اوست
خرافات و تزویر و مکر و ریا
به هر سوی عالم که آیین اوست
به هر دم که با قصه کربلا
تو را ساده دل می زند گول گول
عزاداری و گریه اش خدعه است
غرض از خدایش همه پول پول
دو صد رنگ دارد که بر چهره اش
گهی گرگ و گه روبهی حیله کار
گهی هم به پیشانی مهر نماز
گهی چوبه دار و بند و حصار
به مشتی گره کرده با خشم و کین
به هر کوی و برزن که در عرعر است
هر آنکس مخالف که با مذهبش
همه مفسد و مشرک و کافر است
به هر دم جهان در عزاداری است
ازل تا ابد دشمن شادی است
جهادش همان قتل و آدمکشی ست
زمین و زمان خصم آزادی است
بپا هر کران فتنه و شر کنند
به منبر که عمامه بر سر کنند
بهشت و جهنم که دکانشان
به حوری شما را جهان خر کنند
شد آندم هراسان که ای ناکسان
از ایرانمان گورتان گم کنید
به هر سوی میهن شریران نگاه
که بر خشم خونین مردم کنید
مهدی یعقوبی