به قله ها نگاه کن بهار شد بهار شد
به دشتهای شب زده سپیده رهسپار شد
زمین پر از شکوفه ها در آسمان ستاره ها
به آشیانه با گلی پرنده بیقرار شد
زمان زمان نوش نوش و نغمه های می فروش
نوای چنگ و بربط و کمانچه و سه تار شد
میان کوچه یک نفس که دیدمت دلم تپید
بساط عشق و عاشقی دوباره بر قرار شد
گلی که من به یاد تو حیاط خانه کاشتم
جوانه زد شکفت و کوه و دره بیشمار شد
نگاه کن چه ذوق می کنند بچه آهوان
به هرکران و بی کران هوا چه خوشگوار شد
درخت های آرزو بنفش و سرخ و زرد و سبز
به رویت نگاه ما ترانه خوان به بار شد
طنین خنده های گل نسیم و نور و عطرها
به برگ خاطرات من تبسمت انار شد
درِ قفس شکسته شد پرنده پر کشید و رفت
ترنمش حماسه ای به برگ روزگار شد
به روبروی پنجره درست پنج صبح بود
که قلب من به ناگهان به چشم تو شکار شد
دو قلب در کنار هم به بوسه ای یکی شدن
سرود عشق تا ابد جهان که ماندگار شد
مهدی یعقوبی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر