بغل میکنم ماه را آ سما ن
دم پنجره بر سر نر د با ن
مرا شور پرواز ها درسراست
دلم دشت نیلو فر پَر پر ا ست
به ققنو سها توی آتش روم
سر نیزه ها رقص رقصان دوم
عقابان صد ایم صد ا میزنند
پرم هر سحر بر هوا میزنند
من عاصی تراز موجها ساحلم
پُر آ تشفشان است سراسردلم
به نیروی مرموزی از بیحدود
معطر شو م شعله وردرشهود
سکوت است طنابی سروگردنم
غبا ر تن مر د ه ها بر تنم
من اما د لم می تپد صا عقه
به ژرفا ی شبها ی پر وا قعه
شب شوکر ا نی سفر میکنم
خطر درخطر من خطر میکنم
حذر از د ل عا صی من کنید
فرار ا ز بر م کوه وبرزن کنید
سراسر پر از کو هه ی آ تشم
شرر بر سکوت شما می کشم
مبد ل به پروانه ها تا ن کنم
از آتش به آ تش رهاتان کنم
به سا حل شما را به توفان برم
به عصیان خونین شیطان برم
بهر قیمتی میشو د بیش و کم
کتا ب (خدارا)به اوپس دهم
مرا شرم می آ ید از بند گی
مرا مرگ بادا چنین زندگی
بهشت آن تو من جهنم خو شم
زمینت به نیروی عشقت کشم
به کثرت به وحدت گرایم همه
غزلها ی مستی سر ا یم همه
به دندان کنم میخ را از صلیب
به خورشیدها پر کشم نا شکیب
فر و ز ا ن به روح حقا یق روم
نفس در نفس عاشق عاشق شوم
بیست وپنجم دی ماه هزارسیصدوهشتادوهفت