۱۳۸۷ آبان ۱۳, دوشنبه

من مرتد م ببین


من یک شبی به بوسه لبم را عسل کنم
بی روسری تو را به خیابان بغل کنم
لب بر لبت چنان بنهم که شعله ها
بر جان شیخکان پلید و دغل کنم 
خورشید را سپیده به مانند  یک گلی
تقدیمِ  تو به هلهله در هر محل کنم
در زیر رعد و برق به رگباری از تگرگ
خود را جهان به عشق تو ضرب المثل کنم
در  کهکشان  آبی  چشمان  مست تو
در هیات  شراب  جهان  را  بدل  کنم
با اولین شکوفه سر شاخه های سیب
زیباترین ،  تو را به بهاران  غزل کنم
من آن شقایقم که بتوفان به شوق تو
در آستان صاعقه رقص از ازل کنم
من آدمی نیم که به باغ  بهشت شان 
آن حوریان فاحشه را در بغل کنم
بر من مباد نازنین من که عشق را
با وعده های پوچ دمی مبتذل کنم
من مرتدم ببین که به پیمان عاشقان
حتی به روی چوبه ی دار هم عمل کنم


هیچ نظری موجود نیست: