۱۴۰۴ شهریور ۱۰, دوشنبه

شعر محبت مهدی یعقوبی(هیچ)

 


به جهان که جز محبت اثری بجا نماند

به جهان که جز عطوفت ثمری به جا نماند

۱۴۰۴ شهریور ۴, سه‌شنبه

رقص - مهدی یعقوبی(هیچ)

 


به کف شلاق خون آلود و بر روی لبش نام خدایش

نفیر و  زوزه های مرگ و نفرت در صدایش

بمن گفتا غضبناک

 بگو یاران خود را

نگاهش کردم و خندیدم آنگاه

به مثل شرزه شیری

خروشیدم به ناگاه

۱۴۰۴ تیر ۱۱, چهارشنبه

این چه دینیست که خصم غزل و موسیقی ست مهدی یعقوبی (هیچ)

 


میروم تا که در میکده را باز کنم

نغمه ای در دل خاموشی شب ساز کنم

شهر دلمرده و ماتم زده ام را لبریز

از شراب و غزل حافظ شیراز کنم

۱۴۰۴ خرداد ۱۵, پنجشنبه

سرود اتحاد مهدی یعقوبی(هیچ)

 


هموطنان هموطنان اتحاد

شیر دلان شیر دلان اتحاد

غرش آزادی میهن به لب

رو که به ضحاک زمان اتحاد

۱۴۰۴ خرداد ۱۲, دوشنبه

ای صفای هر چه که راننده است مهدی یعقوبی(هیچ)

 



ای صفای هر چه که راننده است

کار و بارش با کلاج و دنده است

با همه ابری که آکنده دلش

پشت فرمان بر لبانش خنده است

نان به روی سفره اش نان حلال

زندگی را با شرافت زنده است

با خروش خشمگین در اعتصاب