در کودکی هایمان
امام که از ماه بر گشته بود
کلید بهشت به ما می داد
در میادین مین
و جنگ نعمت بود و راه قدس
از کربلا می گذشت
در کودکی ها
فائزه تنها 12 سالش بود که در اوین تجاوزش کردند
به فتوای امام
و آنگاه اعدام.
گفتند منافق بود.
صبحدم دو پاسدار آمدند
با پیراهنی سفید
و لبخندی بر لب
یک جعبه شیرینی به مادرم دادند
و آنگاه پول تیر را به ازای جسد خواستند.
پدر بر پلکان چوبی خانه قلبش گرفت
مادر هم همان دم به خدا پیوست .
در کودکی
بر دیوارها نوشته بودند:
خانه مجانی
گاز و نفت مجانی
و هتلهای مشهد پر شد از شیعیان عراقی
که برای زیارت آمده بودند
زیارت دختران این آب و خاک
با 5 دلار
و امام
از فساد و بی بند و باری در غرب می گفت
و شیطان بزرگ
در تحریر الوسیله اش اما
از لمس کودکان شیرخوار
سخن گفت
و خانه مجانی به آدمکشان در سوریه دادند
و دو داعش به جنگ هم رفتند
و میلیارد ها دلار نفتی
به جیب حزب الله
و قصاب اسد ...
و مزدوران شیعه عراقی
و امارات پر شد از دختران ایرانی
و هتلهای ترکیه
و کردستان عراق
و جیب های اختلاس ائمه جمعه پر شد
و سفره های یشان رنگین
و قبر فرعونی امام
گران ترین و مجلل ترین قبر جهان لقب گرفت
و ما در سرزمین نفت
با پاهای برهنه
و شکم های گرسنه
بی سرپناه از سرما لرزیدیم
و یخ زدیم
و ما حکومت عدل علی را 40 سال تجربه کردیم
چنانچون ایرانیان 1400 سال پیش
در زنجیرهای اسارت
و حمام های خون
و شلاق و فقر و بردگی
و کودکی هایمان رویا شد
و بادها بی آنکه خود بدانیم
بسان تابوتی بر شانه های خویش بردند
در معابر خاکستر
مهدی یعقوبی