چرا از کربلا دائم بمویید
عزادار امامان کو به کویید
به پیش چشمتان حمام خون است
کمی از داعش ایران بگویید
کمی از داعش عمامه بر سر
شپش در پشم و پیلش روی منبر
به روی نعش سهراب و نداها
کند هر گوشه ای از غزه عرعر
به قتل عام مردم گشته سرمست
سر بّریده عشاق در دست
دمادم هر کران شمشیر بر کف
ستون دینشان بر روی خون است
چرا باید که پول نفت ایران
شود در جیب یک مشتی دعاخوان
و یا خرج ضریح های طلایی
نجف تا کربلا یا خاک لبنان
تمام مملکت پر گشته ملا
به چاپیدن سحر تا شب به هر جا
شکم هاشان همه تا زیر بیضه
به لبها لحظه لحظه نام الله
سراسر خاک ما در خشکسالیست
به روی سفره ها یک لقمه نان نیست
از آن مادر که تن را میفروشد
بگوییدم گناهش گردن کیست
لجنزاری دل شبهای سردند
پی مستان به هر کویی بگردند
به فکر سنگسار و سر بریدن
مگر داعش چه کرد اینان نکردند
مهدی یعقوبی