این پرچم بی نام و نشان پرچم من نیست
این مظهر ایران من و خاک کهن نیست
بر روی تنش واژه بیگانه شده نقش
روح شرف میهن تبدیده من نیست
این پرچم ننگ است مگیرش به دو دستت
بر خاک بیفکن که بجز ننگ وطن نیست
نه شیر نشان دارد و نه چهره خورشید
ای شیر دلان موقع خاموش شدن نیست
خون میچکد هر گوشه اش از جرم و جنایت
جز سمبل وحشیگری قوم لجن نیست
ایرانی و ایران شده تحقیر به نقشش
جز بیرق شیخان دغلباز عفن نیست
هر جا که بر افراشته شد خون همه پاشید
از مهر و محبت به لبش هیچ سخن نیست
اهریمن خونخواره فشرده به کف خویش
دینش بجز از مذهب شمشیر زدن نیست
از رنگ رُخش آتشی از تفرقه بارد
میراث پلیدش بجز از گور و کفن نیست
بر خیز و بر افراز تو رایات شرف رااین میهن ما خانه هر زاغ و زغن نیست
ایران همگی یک تن واحد زن و مرد است
حتی که اگر زیر و زبر سر به بدن نیست
« مهدی یعقوبی »