چه شکوفه های زیبا که شکفته کوه و صحرا
بنگر بهار آمد به حریم خانه ما
به ستیغ کوهساران گل سرخ میدرخشد
زده چشمه سر به شادی به میان سنگ خارا
به سپیده نرم نرمک گل از آسمان ببارد
شده سبز در افقها در و دشت آرزوها
غزل زلال مستی به لب جهان هستی ست
دل ذره ذره خورشید همه هر کرانه پیدا
سر شاخه های رنگین به سحر پرندگانند
به سبد سبد ترانه تن و جانشان شکوفا
نفس سپیده دارد رگ و روح کهکشانها
همه جهان شده می ، لب عاشقان گوارا
نفس سپیده دارد رگ و روح کهکشانها
همه جهان شده می ، لب عاشقان گوارا
اثری به سوز و سرما به کران و بیکران نیست
منشین به خانه تنها بنگر جوانه ها را
عطش شکفتن هر سو بتپد به سینه خاک
بزند به آسمانها پر و بال موج دریا
چه خوش آمدی بهارا سر خاک میهن ما
به همیشه در همیشه قدمت خجسته بادا