بوسه میزد مهتاب
برسر شاخه بید
شاپرک می رقصید
درافقهای سپید
رقصها رنگ دگرگون دارند
رقص توفانی برگ
درشب تیره مرگ
زیر رگبار تگرگ
گاهگاهی شده است
آسمان رقصیده است
ماه از روی سر ترمه ابر
نوردرچشم کبوترهایم پاشیده است
رقصها رنگ دگرگون دارند
رقص دریا آبی است
رقص جنگل سبزاست
رقص خورشید طلایی رنگ است
رقصها گاه به گاه
رنگ گلگون دارند
مثل آن زن که به خشم
روسری رابه خیابان برداشت
وسر موهایش
یک گل سرخ گذاشت
رقصها رنگ دگرگون دارند
گاهگاهی اما
رنگی از خون دارند
وتوباید به دل تیغ وتبر برخیزی
وبه رویاروی تانک وتفنگ
شعله ور پرچم آزادی را
به خیابانهای شب زده برافرازی
رقصها رنگ دگرگون دارند
رقص گلها به بهار
با نسیم کهسار
یا که درغرش تیر
بر سر چوبه دار